اخبار ویژهچند رسانه ایعکسعلمیفناوری اطلاعات

سازه‌های ضد زلزله و بتُن زنده؛ معماری هوشمند ۲هزار سال پیش!

چگونه تمدن‌های کهن بدون ابزارهای مدرن و نرم‌افزارهای پیچیده، سازه‌هایی ساختند که مهندسی امروز هم به دنبال آن‌هاست؟

لینک کوتاه : https://fanaavaripress.ir/?p=24644

فناوری پرس به نقل از زومیت؛ با ما همراه باشید تا در ادامه ۷ نمونه از همین دستاوردها را با شما مرور کنیم. هدف این نیست که گذشته را با حال‌وهوایی کلاسیک یادآوری کنیم یا به شکار معماهای فرازمینی برویم، فقط می‌خواهیم نشان دهیم پشت هر بنای باشکوه، ریاضیاتی دقیق، مشاهده‌ای ظریف از طبیعت و سازمان‌دهی‌ای قابل‌مقایسه با سیستم‌های مهندسی مدرن وجود داشته است.

پارتنون: مهندسی خطای دید برای خلق کمال بصری

بر فراز تپه آکروپولیس در آتن، پارتنون نه به‌عنوان یک ساختمان، که به‌مثابه یک اثر هنری مهندسی‌شده برای تعامل با چشم انسان خودنمایی می‌کند.

شاید ایکتینوس و کالیکراتس، معماران این بنا، درک عمیقی از روان‌شناسی بصری و اپتیک داشتند، زیرا می‌دانستند که کمال هندسی مطلق، در چشم انسان بی‌نقص به نظر نمی‌رسد. به همین دلیل، تقریباً هیچ خط راست یا زاویه قائمه‌ای در این بنای عظیم به کار نبردند تا توهم کمال را بیافرینند.

تقریباً هیچ خط راست یا زاویه قائمه‌ای در پارتنون به کار نبردند تا توهم کمال را بیافرینند

این رویکرد که به «اصلاحات اپتیکی» مشهور است، در جای‌جای معبد دیده می‌شود. برای مثال خطوط افقی طولانی از دور طوری به‌نظر می‌رسند که انگار دچار فرورفتگی‌اند. برای خنثی‌کردن این خطای دید، کف معبد (استیلوبات) و تمام اجزای افقی دیگر، دارای یک انحنای محدب و بسیار ظریف به سمت بالا هستند.

این انحنای هوشمندانه باعث می‌شود سازه از دید ناظر، کاملاً صاف و استوار به نظر برسد. ستون‌ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. هر ستون یک برآمدگی جزئی در بخش میانی دارد که با نام انتاسیس (Entasis) شناخته می‌شود. این تورم نامحسوس، مانع از این می‌شود که ستون‌ها «کمر باریک» به نظر برسند و به آن‌ها حالتی زنده و پویا می‌بخشد، گویی در حال تحمل و واکنش به وزن سقفی هستند که بر دوش دارند.

سازه پارتنون در آتن
xطراحی اجزای سازه پارتنون در آتن

 و این دقت فقط در خطوط منحنی و تورفتگی‌ها خلاصه نمی‌شود. تمام عناصر عمودی، از ستون‌های بیرونی گرفته تا دیوارهای داخلی، با شیب بسیار ملایمی به سمت داخل ساخته شده‌اند. اگر این خطوط را در آسمان امتداد دهیم، در ارتفاعی حدود ۲٫۴ کیلومتری بالای معبد به یکدیگر می‌رسند.

از تقریباً ۷۰ هزار قطعه‌ مرمر به‌کار رفته در پارتنون، عملاً هیچ دو قطعه‌ای شبیه هم نیستند

این شیب، حسی از پایداری و عظمت به بنا می‌بخشد و از سنگین به‌نظررسیدن بخش بالایی جلوگیری می‌کند. حتی ستون‌های چهارگوشه معبد که در پس‌زمینه آسمان روشن قرار می‌گیرند، کمی ضخیم‌تر از بقیه ساخته شده‌اند تا ظاهر نازک‌تری نداشته باشند.

اجرای چنین طراحی پیچیده‌ای فقط با دقتی حیرت‌آور امکان‌پذیر می‌شود: از تقریباً ۷۰ هزار قطعه مرمر به‌کاررفته در پارتنون، عملاً هیچ دو قطعه‌ای شبیه هم نیستند. هر سنگ برای جایگاه مشخص خود تراش‌خورده؛ چیزی که بیش از آنکه یادآور ساخت‌وساز انبوه باشد، به‌نوعی «شخصی‌سازی پیشاصنعتی» شباهت دارد؛ آن‌هم بر پایه یک هارمونی ریاضی دقیق یعنی نسبت ۴ به ۹.

درعین‌حال پارتنون همچنین با تلفیق هوشمندانه سبک‌های معماری دوریک (مردانه و مستحکم) و ایونی (ظریف و تزیینی)، بیانیه‌ای فرهنگی و سیاسی نیز محسوب می‌شد که وحدت دولت‌شهرهای یونان تحت رهبری آتن را نمایش می‌داد.

پانتئون: راز ماندگاری بتن خودترمیم‌شونده رومی

گنبد باشکوه پانتئون در شهر رم؛ پس از دو هزار سال بی‌هیچ تقویتی پابرجا است و سنگینی ساختار خود را تاب می‌آورد. این بنا، این بنا با قطر داخلی ۴۳٫۴ متر، هنوز هم به‌عنوان بزرگ‌ترین گنبد بتنی غیرمسلح جهان شناخته می‌شود و نمادی از تسلط رومیان بر چیزی که امروز «علم مواد» می‌نامیم.

راز پایداری گنبد پانتئون به ماده‌ای انقلابی به نام بتن رومی (opus caementicium) و طراحی هوشمندانه سازه باز می‌گردد. مهندسان رومی برای مهار وزن عظیم گنبد، چندین استراتژی مبتکرانه را به کار گرفتند.

اول، به‌جای استفاده از یک ترکیب یکنواخت چگالی بتن را با افزایش ارتفاع، به‌تدریج کاهش دادند. در فونداسیون و پایه‌های گنبد از سنگ‌دانه‌های سنگین تراورتن استفاده کردند و هرچه به بالا نزدیک شدند، از مصالح سبک‌تری مانند توف و پوکه‌های آتشفشانی متخلخل بهره بردند.

هم‌زمان، ضخامت دیوارهٔ گنبد را از بیش از ۶ متر در پایه به حدود ۱٫۵ متر در نزدیکی اُکولوس (Oculus) کاهش دادند؛ همان حفره دایره‌ای در مرکز سقف که علاوه بر تأمین نور، مانند یک حلقه فشاری عمل می‌کند و تنش‌ها را در کل سازه پخش می‌کند.

حتی تزئینات داخل گنبد هم صرفاً جنبه زیبایی نداشتند. برای مثال ۱۴۰ فرورفتگی صندوقچه‌مانند (Coffering) حجم قابل‌توجهی از بتن را حذف می‌کنند و عملاً گنبد را سبک‌تر می‌سازند، بدون آنکه به پایداری‌اش آسیبی وارد شود.

اما جالب‌ترین راز بتن رومی، اخیراً توسط دانشمندان فاش شده است: قابلیت خودترمیمی. تحقیقات جدید مؤسساتی مانند MIT نشان می‌دهد که وجود تکه‌های کوچک و سفید آهک در بتن، که قبلاً به اختلاط ضعیف مصالح نسبت داده می‌شد، در واقع یک تصمیم مهندسی حساب‌شده است.

هر زمان که ترکی در سازه ایجاد می‌شد، آب باران با کلوخه‌های آهک واکنش می‌داد و شکاف را به‌طور خودکار ترمیم می‌کرد

رومی‌ها در ترکیب بتن خود به‌جای آهک هیدراته از آهک زنده استفاده می‌کردند؛ فرایندی که به آن اختلاط داغ گفته می‌شود. این کار باعث می‌شد کلوخه‌های آهکی کوچکی داخل بتن شکل بگیرد.

هر زمان که ترک‌های ریزی در سازه ایجاد می‌شود، آب باران به داخل آن نفوذ می‌کند و با این کلوخه‌ها واکنش می‌دهد. در نتیجه، محلولی غنی از کربنات کلسیم تشکیل می‌شود که دوباره در همان نقطه متبلور شده و شکاف را به‌طور خودکار پر می‌کند.

این «ماده هوشمند» باستانی، که به آسیب‌های خود واکنش نشان می‌داد و خودش را ترمیم می‌کرد، عامل اصلی ماندگاری دوهزارساله پانتئون و دیگر سازه‌های رومی است.

هرم بزرگ جیزه؛ مدیریت ۲٫۳ میلیون بلوک سنگی بدون ماشین‌آلات

هرم بزرگ جیزه، آرامگاه فرعون خوفو، فراتر از یک مقبره سلطنتی، قدرت عجیب و فوق‌العاده بالای سازماندهی، لجستیک و دانش نجومی مصریان باستان را در حدود ۴۵۰۰ سال پیش به ما یادآوری می‌کند.

برخلاف روایت‌ها رایج، شواهد باستان‌شناسی از «روستای کارگران جیزه» نشان می‌دهد که این هرم توسط نیروی کاری ماهر، سازمان‌یافته و تحت حمایت دولت ساخته شده است، نه بردگان. حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار کارگر، شامل سنگ‌تراشان، مهندسان و تیم‌های پشتیبانی عظیم (نانوایان، پزشکان و مدیران)، در شهری که به همین منظور ساخته شده بود، زندگی می‌کردند.

جوم در مصر باستان فقط مجموعه‌ای از باورهای اسطوره‌ای نبود، بلکه به‌صورت مستقیم در پیشرفته‌ترین پروژه‌های مهندسی به‌کار گرفته می‌شد

آن‌ها با رژیم غذایی غنی، مراقبت‌های پزشکی و حتی نام‌گذاری گروه‌های کاری (که روی بلوک‌های سنگی امضا می‌کردند) ساختار سازمانی دقیقی را تشکیل می‌دادند.

ساخت این هرم مستلزم جابه‌جایی بیش از ۲.۳ میلیون بلوک سنگ بود؛ بلوک‌هایی که گاهی وزن آن‌ها به ۸۰ تن می‌رسید. برای اتاق‌های داخلی، حتی از گرانیت اسوان استفاده شده که باید از فاصله‌ای بیش از ۸۰۰ کیلومتر به سمت جیزه حمل می‌شد.

سنگ‌ها با ابزارهای مسی و ضربه‌زدن با سنگ‌های سخت‌تر از دل صخره جدا می‌شدند، سپس روی سورتمه‌های چوبی قرار می‌گرفتند. مصریان برای کاهش اصطکاک، شن مقابل سورتمه را مرطوب می‌کردند، تا کشیدن بلوک‌های چندتنی با نیروی انسانی ممکن شود؛ یک ترفند ساده، اما در مقیاسی بسیار بزرگ.

ولی شاید دقیق‌ترین جنبه این سازه، نه در وزن سنگ‌ها، بلکه در چیدمان کیهانی آن باشد: هرم خوفو با انحرافی کمتر از سه دقیقه قوسی (تقریباً ۰.۰۵ درجه) با محور شمال–جنوب زمین هم‌تراز است؛ دقتی که برخی از بناهای مدرن هم به‌سختی به آن می‌رسند.

مصریان این خط شمال حقیقی را با رصدهای نجومی دقیق به دست آورده بودند. یک نظریه می‌گوید آن‌ها روز اعتدال پاییزی، سایهٔ یک شاخص عمودی را ثبت و با آن جهت شرقی–غربی را تعریف می‌کردند؛ نظریه‌ای دیگر به مشاهده هم‌زمان دو ستاره در نزدیک قطب شمال آسمانی اشاره می‌کند، لحظه‌ای که دو ستاره در یک راستای عمودی قرار می‌گرفتند، «شمال حقیقی» مشخص می‌شد.

در هر دو حالت، نتیجه یکسان است: نجوم در مصر باستان فقط مجموعه‌ای از باورهای اسطوره‌ای نبود، بلکه به‌صورت مستقیم در پیشرفته‌ترین پروژه‌های مهندسی به‌کار گرفته می‌شد.

ماچو پیچو؛ معماری ضدزلزله اینکاها

در ارتفاعات سرگیجه‌آور کوه‌های آند، شهر اینکایی ماچو پیچو، نمونه‌ای بی‌نظیر از معماری‌ای به شمار می‌رود که نه در تقابل با طبیعت، بلکه در هماهنگی کامل با آن ساخته شده است. نبوغ اینکاها در تکنیک بنایی سنگین بدون ملات (ashlar masonry) متجلی می‌شود:

سنگ‌های گرانیتی عظیم با چنان دقتی برش خورده و در کنار هم قرار می‌گرفتند که بدون نیاز به هیچ‌گونه ملاتی، کاملاً به یکدیگر قفل می‌شدند؛ درزها آن‌قدر محکم‌اند که تیغه چاقو نیز از میانشان عبور نمی‌کند.

سنگ‌های اینکا بدون ملات در کنار هم قفل شده‌اند تا هنگام زلزله «برقصند»، انرژی را پراکنده کنند و دوباره آرام بگیرند

این روش ساخت، مزیت حیاتی خاصی در منطقه‌ای لرزه‌خیز داشت. در هنگام وقوع زلزله، سنگ‌ها به‌جای ترک‌خوردن و فروریختن، کمی «می‌رقصند» یا جابه‌جا می‌شوند، انرژی لرزه‌ای را پراکنده می‌کنند و سپس دوباره در جای خود قرار می‌گیرند.

حتی دیوارها نیز با شیب جزئی رو به داخل ساخته شده‌اند تا مرکز ثقل پایین‌تر بیاید و پایداری کلی شهر افزایش پیدا کند.

علاوه بر این، سیستم گسترده تراس‌های کشاورزی که مانند پله‌هایی عظیم از دامنه‌های کوه بالا می‌روند، دو هدف را دنبال می‌کردند: ایجاد زمین‌های قابل‌کشت و مهم‌تر از آن، تثبیت دامنه کوه. این تراس‌ها با لایه‌های مهندسی‌شده از شن و مواد دیگر هم زهکشی مناسب داشتند و هم از فرسایش خاک و رانش زمین در فصل باران‌های شدید جلوگیری می‌کردند. در واقع، این ساختارها؛ دیوارهای حائلی بودند که خودِ شهر بر روی آن‌ها بنا شده بود.

اینکاها همچنین سیستم مدیریت آب پیچیده‌ای را طراحی کردند که آب را از یک چشمه طبیعی جمع‌آوری و از طریق شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته از کانال‌های سنگی و ۱۶ فواره، در سراسر شهر توزیع می‌کرد.

به همین دلیل ماچو پیچو نه فقط شهری در ارتفاعات، بلکه یک نمونه‌ی دیرینه‌ای از طراحی شهری پایدار است: اثباتی بر اینکه یک تمدن می‌تواند حتی بدون ابزار آهنی و چرخ، راه‌حل‌هایی مهندسی خلق کند که به‌جای جنگ با طبیعت، با منطق آن همراه باشد.

پترا؛ مهار سیلاب و مدیریت آب

در دل صخره‌های سرخ جنوب اردن، پایتخت نبطی‌ها نه بر پایه قدرت نظامی، بلکه بر اساس تسلط بر آب ساخته شد. پترا در دره‌ای خشک قرار دارد که در بیشتر سال تشنه است و در زمستان، ناگهان با سیلاب‌هایی ویرانگر از خواب بیدار می‌شود. نبطی‌ها تنها راه زنده‌ماندن را درک کرده بودند: آب باید تحت فرمان درآید.

در ورودی دره اصلی (السیق)، آن‌ها سد انحرافی و تونلی ساختند تا سیلاب‌های ویرانگر را از شهر دور و به مخازن مخصوص هدایت کنند. سپس در سراسر منطقه، صدها آب‌انبار را مستقیماً در صخره‌ها تراشیدند تا آبِ باران را برای را برای فصول خشک طولانی ذخیره نمایند.

اما هنر واقعی، شبکه پنهانی از کانال‌ها و لوله‌های سفالی بود که آب چشمه‌هایی مثل عین موسی را از کیلومترها دورتر به مرکز شهر می‌رساند. نبَطی‌ها با درک دقیقی از هیدرولیک، شیب لوله‌ها را طوری تنظیم می‌کردند که جریان آب، پایدار و با کانال باز باقی بماند. این امر مانع از فشار بالایی می‌شد که ممکن بود به لوله‌های سرامیکی آسیب برساند.

نبطی‌ها تنها راه زنده ماندن در بیابان را درک کرده بودند: آب باید تحت فرمان درآید

جالب اینکه آن‌ها در طول مسیر حوضچه‌هایی نیز برای ته‌نشینی مواد و تصفیه آب پیش از ورود به شبکه توزیع ساخته بودند.

از طرف دیگر تسلط بر آب همان چیزی بود که اقتصاد پترا را به حرکت در می‌آورد. شهر در تقاطع حیاتی‌ترین مسیرهای تجاری منطقه قرار داشت و کاروان‌هایی که از دل بیابان می‌گذشتند، برای ادامه مسیر به دو چیز نیاز داشتند: آب سالم و پناهگاه امن. نبطی‌ها بادقت مهندسی و کنترل دقیق منابع آبی، این دو نیاز را به مزیتی انحصاری تبدیل کردند و نشان دادند که چگونه مدیریت آب می‌تواند سنگ بنای یک تمدن شهری پررونق در دل بیابان باشد.

فانوس اسکندریه؛ فناوری نور و بازتاب

فانوس اسکندریه (فاروس)، یکی از عجایب هفت‌گانه جهان باستان، نه‌تنها یک راهنمای دریانوردی، بلکه نماد برتری فناورانه، قدرت اقتصادی و سلطه فرهنگی دودمان بطلمیوسی در مصر بود. این سازه که در قرن سوم پیش از میلاد ساخته شد، به‌عنوان یک ابزار تبلیغاتی دولتی عمل می‌کرد که عظمت یک سلسله جدید را به نمایش می‌گذاشت.

این سازه حتی در طول روز نیز یک «نورافکن طبیعی» بود؛ ساخته شده از سنگ‌های روشن تا نور خورشید را بازتاب دهد

ارتفاع این فانوس بین ۱۰۰ تا ۱۴۰ متر تخمین زده می‌شود، یعنی بعد از هرم بزرگ، دومین سازه مرتفعی بود که انسان تا آن زمان ساخته بود. توصیفات تاریخی، ساختاری سه طبقه را برای آن ذکر می‌کنند: یک بخش پایینی بزرگ و مربعی، یک بخش میانی هشت‌ضلعی و یک بخش بالایی دایره‌ای که به اتاق نور ختم می‌شد. این سازه از بلوک‌های سنگ آهک و گرانیت روشن ساخته شده بود تا حتی در طول روز، خودِ سازه به‌نوعی «نورافکن طبیعی» باشد.

منبع نور، آتشی بزرگ بود که بالای برج روشن می‌شد. یک آینه بزرگ و بسیار صیقلی که احتمالاً از برنز ساخته شده بود، نور آتش را در شب بازتاب می‌داد و برد آن را بیشتر می‌کرد، تا جایی که بنا به روایت‌ها، از فاصله ۴۷ کیلومتری قابل‌مشاهده بود. این آینه همچنین می‌توانست در طول روز برای متمرکزکردن نور خورشید استفاده شود.

فانوس اسکندریه کارکردی دوگانه داشت: از نظر عملی، با هدایت ایمن کشتی‌ها به بندر شلوغ اسکندریه، تجارت و اقتصاد را تسهیل می‌کرد و از نظر ایدئولوژیک، به‌عنوان یک نماد قدرتمند، برتری بطلمیوسیان را به‌عنوان حاکمانی پیشرفته که بر دریا و فناوری تسلط دارند، به رخ می‌کشید. این فانوس به‌تدریج بر اثر یک سری زلزله ویران شد، اما آن‌قدر تأثیرگذار و مشهور بود که نام آن، فاروس، به ریشه کلمه «فانوس دریایی» در بسیاری از زبان‌های اروپایی تبدیل شد.

شش بادگیر یزد

غول رودس؛ مهندسی یک مجسمه ۳۰ متری

غول رودس، مجسمه عظیم برنزی خدای خورشید، هلیوس، بیش از آنکه دستاوردی هنری و مهندسی باشد، نماد مقاومت و پیروزی یک دولت‌شهر کوچک در برابر یک قدرت بزرگ هلنیستی به‌شمار می‌رفت.

این تندیس ۳۰ متری، برای بزرگداشت پیروزی رودس در برابر محاصره دمتریوس در سال ۳۰۵ پیش از میلاد ساخته شد و بخش زیادی از فلز آن از ماشین‌های محاصره رها شده دشمن بازیافت شده بود.

برخلاف تصویر مشهور روی کارت‌پستال‌ها، این مجسمه با پاهای باز بر دهانه بندر نایستاده بود. بررسی‌های مهندسی نشان می‌دهد که با فناوری آن دوران، چنین وضعیتی عملاً غیرممکن بود و مجسمه تحت وزن خود فرومی‌ریخت. روایت معتبرتر این است که غول رودس بر روی سکویی در یک طرف بندر قرار داشت.

حتی ویرانه‌های مجسمه رودس نیز یک جاذبه گردشگری بود

ساختار آن هم توپر نبود؛ یک چارچوب داخلی از میله‌های آهنی و بلوک‌های سنگی، پوسته‌ای از صفحات برنزی ریخته‌گری شده را نگه می‌داشت.

این مجسمه ۵۶ سال پس از تکمیل، در زلزله‌ای سهمگین (۲۲۶ پیش از میلاد) از ناحیه زانو شکست و به زمین فروریخت. اما داستان غول رودس به پایان نرسید و خود ویرانه‌های آن به مقصد گردشگری تبدیل شدند.

پلینیِ بزرگ، مورخ رومی، بعدها در وصف اندازه‌ی عظیم قطعات فروافتاده نوشت که «کمتر کسی می‌توانست دستانش را دور شست مجسمه حلقه کند». ویرانه‌ها بیش از ۸۰۰ سال بر روی زمین باقی ماندند و گواهی بر قدرت فرهنگی مجسمه حتی در حالت ویرانی بودند.

باغ‌های معلق؛ معمای شگفتی جابه‌جا شده

از میان تمام عجایب هفت‌گانه، باغ‌های معلق بیش از همه رازآلودند؛ البته نه به دلیل ساختارشان، بلکه به‌خاطر جغرافیای مبهمشان.

درحالی‌که روایت‌های یونانی قرن‌ها از باغ‌های پلکانی و کوه‌شکل بابل گفته‌اند، هیچ‌یک از کاوش‌های باستان‌شناسی در بابل (حتی در محدوده کاخ نبوکدنصر دوم) کوچک‌ترین اثری از چنین سازه‌ای پیدا نکرده‌اند. حتی در کتیبه‌های میخی معاصر بابل که به‌طرز وسواسی تمام پروژه‌های ساختمانی آن دوران را ثبت کرده‌اند، اشاره‌ای به باغ‌ها نمی‌بینیم.

اینجاست که نظریه جذاب و مستند دکتر استفانی دالی وارد می‌شود. او معتقد است که «باغ‌های معلق بابل» در بابل ساخته نشده بودند، بلکه در نینوا؛ پایتخت امپراتوری آشور و تقریباً ۵۰۰ کیلومتری شمال بابل قرار داشتند.

کتیبه‌های خود سنحاریب پادشاه آشوری، به‌تفصیل ساخت یک کاخ باشکوه و باغی پلکانی را توصیف می‌کنند که او آن را «شگفتی برای همه مردمان» می‌نامد. همچنین در کاوش‌های نینوا، سیستم گسترده‌ای از قنات‌ها و کانال‌هایی کشف شده که آب را از کوهستان‌های دور به شهر می‌رسانده‌اند؛ درست همان چیزی که یک باغ سرسبز پلکانی در منطقه‌ای خشک نیاز داشت.

کتیبه‌های آشوری از یک پیچ برنزی برای بالا کشیدن آب یاد می‌کنند؛ توصیفی دقیق از پیج ارشمیدس، اما ۳۵۰ سال پیش از تولد خود ارشمیدس

متون سنحاریب حتی از به‌کارگیری دستگاه جدیدی برای بالاکشیدن آب یاد می‌کنند؛ نوعی پیچ برنزی که آب را از پایین به سطوح بالاتر می‌رساند و نکته حیرت‌انگیز اینکه توصیف فوق، حدود ۳۵۰ سال پیش از تولد ارشمیدس ثبت شده و دقیقاً با شرح فناوری مورداستفاده در «باغ‌های معلق» در منابع یونانی تطابق دارد.

به‌نظر می‌رسد پس از فتح بابل توسط آشوریان، نینوا گاهی در متون باعنوان «بابل جدید» خطاب می‌شد؛ که این امر این امر منجر به سردرگمی جغرافیایی مورخان یونانی متأخر منجر شده است.

وقتی گذشته از آینده پیشی می‌گیرد

سفر ما به جهان مهندسی باستان نشان داد که این سازه‌های قابل‌تحسین، نه اسراری از دل افسانه‌ها و فناوری‌های گمشده، بلکه ثمره‌ی عینی قرن‌ها تجربه، آزمون و دانشی هستند که در بستر تمدن‌های کهن انباشته شده‌اند. پارتنون، بلوغ معماری یونان باستان را تداعی می‌کند؛ هرم بزرگ، نقطه اوج سنت طولانی هرم‌سازی مصری و بتن رومی، پس از نسل‌ها آزمون و بهبود، در پانتئون به زیباترین صورت تجلی‌یافته است.

این تمدن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که پیشرفت، تنها یک مسیر مستقیم با مقصدی ازپیش‌تعیین‌شده نیست. مسیر آن‌ها، از دل محدودیت‌ها، ابزارهای ساده و دانش زمانه‌شان گذشت؛ اما با اتکای به ذهنی کاوشگر و دستانی خستگی‌ناپذیر، به نتایجی دست یافتند که در ظرافت، دوام و کارایی، با دستاوردهای مهندسی مدرن برابری می‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا